دوستان خوب
امروز غروب بابایی زنگ زد و گفت جلسه فوری داره و دیر وقت میاد خونه من و خاله فاطمه(مامان ایلیا) زودی قرار گذاشتیم تا ببریمتون بیرون که تو خونه کمتر اذیت بشید تو پاساژ دور زدیم و برای تولد سایدا جون هدیه خریدیم شمارو بردیم تا کمی با وسایل بازی نزدیک پاساژ بازی کنید خاله فاطمه براتون شیرعسل خرید سه سوت شیرعسلو بالا کشیدی بعد به امامزاده رفتیم و پفیلا خوردید تااااااااااااااااا بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونه. اون لباسی که رو کیفم گذاشتم، هدیه ی سایدا جونه. مثلا قراره سورپرایز باشه. --------------------------------------------------------------------------------------- زیرنویس: * ...
نویسنده :
مامان غزل و سحر جون
1:13